33-90

ساخت وبلاگ

امکانات وب

در یک آن  یه خط سفید دیدم، مثل رعد و برق تو دل آسمون تاریک و بعد درد وحشتناکی تو چشم چپم پیچید که باعث شد چند دقیقه ای با چشمای بسته اشک بریزم...و پشت بند مشتی که حواله م شده بود شنیدم: دیگه دوستت ندا 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 163 تاريخ : سه شنبه 24 دی 1398 ساعت: 18:16

چند دقیقه یه بار همه ی اتاقم روشن میشه و پشت بندش صدای رعد میاد..
رفتم پشت پنجره. اون بیرون ماشین ها سفید پوش شدن... زمین ولی هنوز نه...

مسج فرستادم به آرزو که: صبح بابا نوبت جراحی داره. براش دعا کن.
و اضافه کردم که: آدم خجالت میکشه تو این روزا به غم خودش فکر کنه...

دلم بیتابه... نفسم سنگینه...
غم و خشم با هم قاطی شدن...
یه جا دیدم نوشته بود: جمعه ی سیاه...
به جا گفته بود. جمعه، سیزدهم دی ماه نود و هشت،  قلب انسان های بسیاری به درد اومد.
بزرگ مردی به آرزوش رسید...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 171 تاريخ : سه شنبه 24 دی 1398 ساعت: 18:16

انگار قراره با تموم شدن پاییز، تنهایی های منم تو خونه تموم بشه.فعلا برنامه اینطوریه که آخر این هفته، مامان پنجشنبه، جمعه شو نره پیش عمه ش... و از هفته ی بعدش، اگه وقت عمل بابا قطعی بشه، دیگه اونم خونه 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 169 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 6:49

داشتم با همساده دم در حرف میزدم که جوجه شنید.بعد که درو بستم ازم پرسید: کتابخونه کجاست؟!همساده گفت که داره میره اونجا که تا شب درس بخونه.گفتم: ببین عمه، کتابخونه یه جایی ه پررر از کتاب.یه عالمه م میز 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 182 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 6:49